چرا خامنه ای بفکر کودتاست؟

چندی پیش علی خامنه ای ازعلمای قم خواسته بود که اعلمیت و جامع الشرایطی مجتبی ، پسر 43 ساله اش را به رسمیت بشناسند. این درخواست همچنین به طریقی از حوزه نجف هم شده بود. آیه الله العظمی سیستانی با این تقاضا بشدت به مخالفت برخواسته بود و حتی وقتی بواسطه روابط، این درخواست از طریق غلامعلی حداد عادل ، پدر زن مجتبی، به گوش آیه الله رسیده بود وی بشدت ازین گستاخی برآشفته شده بود. بهرحال نجف زیر بار درخواست خامنه ای نرفت.

[33d.jpg]

در قم امــــــــا وضع به گونه ای دیگر است. بسیاری از مراجع جیره خوار و مزدور حکومتند و عده ای هم تنها گوشه عافیت اختیار نموده اند و دخالتی در اوضاع نمی کنند. مراحل پذیرش اعلمیت آقا مجتبی به مانند آیه الله شدن پدرش بسرعت برق طی شده و طبق شنیده ها، مجتبی خامنه ای در حال حاضر اجازه فتوی از آیات اعظام مکارم شیرازی، فاضل لنکرانی ، صافی گلپایگانی و مرحوم بهجت را دارد.
مجتبی عاشق و دیوانه قدرت است. او در جوانی هم نشان داده که برای مطرح کردن خود از چیزی هراس ندارد (خاطرات حضور مجتبی خامنه ای و مهدی هاشمی در جبهه را در تابناک بخوانید). اما مجتبی از سال 1384 دیگر مجتبی محجوب دهه 70 نیست. او از طرف شیخ مهدی کروبی و اکبر هاشمی رفسنجانی به دخالت مستقیم در انتخابات محکوم شد. او پاسخ نامه مهدی کروبی را قبل از اینکه بدست پدر برسد عتاب آلود داد. پدر هم از پسر حمایت کرد و باعث شد تا هاشمی شکایت به خدا ببرد.
در انتخابات اخیر مجتبی چون دور قبلی انتظار داشت که با بسیج 5 میلیون رای خاموش نتیجه را به نفع کاندیدای مورد حمایت رهبر به پایان برساند، اما آن 5 میلیون با سایر آراء داده شده به احمدی نژاد به هشت میلیون هم نرسید. اینجا بود که مجتبی دست بکار شد: دستور مقام رهبری (بخوانید مجتبی) به فرمانده کل سپاه برای دخالت مستقیم در انتخابات و اعلام نتیجه مورد نظر رهبر. سپس رهبر در سناریوی کودتا در صبح روز بعد از رأی گیری و بر خلاف رویه، اقدام به تنفیذ ریاست جمهوری احمدی نژاد و سپس تایید مجدد صحت انتخابات در سه روز بعد کرد.
تنها کسی که بین کاندیداها می تواند منویات رهبر را به پیش ببرد احمدی نژاد است و در آن شکی نیست. خامنه ای بیمار است و اجل مرگ را هر روز نزدیکتر از پیش می بیند. سرطان ریه و پرستات امان رهبر را گرفته است. اکنون رهبر از کیم جونگ ایل الگو برداری خواهد کرد: اعلام جانشین پیش از مرگ، تا انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان نیافتد و در این بین به تغییراتی در قانون اساسی به پیشنهاد رئیس جمهور لازم است.

16 دیدگاه »

  1. كيان said

    مجتبي جون هم از اون متحجرين مقدس نما حسابيه . با آرزوي موفقيت همه ي ديكتاتوران اسلام

  2. رضا رادمنش said

    لذت بردم واقعا لذت بردم.این هم مطلبی در همان سو

    http://fararei.wordpress.com/2009/06/15/%db%8c%da%a9-%d8%b3%d9%88%d8%a7%d9%84-%d9%85%d9%87%d9%85%d8%8c%da%86%d9%87-%da%a9%d8%b3%db%8c-%d9%be%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d9%82%d9%84%d8%a8-%d8%b2%d9%86%d9%86%d8%af%da%af%d8%a7-2/

  3. آریو said

    کاملا موافقم.

  4. mhmmd said

    مرسی جالب بود.
    خدا این ملت رو دوست داره و همینطور که پیش میریم ذات همه این افراد رو به ما نشون میده ! ذات رهبری هم با حمایت از احمدی برای ما که کمی تردید داشتیم کاملا روشن شد.

  5. Eyni Ahmadi said

    Khamne-ee bedaste Mojtaba ACHMAZ mishavad
    Mojtabaa va Kamnehie bayad az sarneveshte
    Rafsanjaani dars begiran, az nazar ziraki va towteeh
    angosht koochik Rafsanjani ham nemishan, towri bazi kardeh ke ba har harkate khamneiie oon barandeh misheh. Baa hameh ye jenaayat ha hala dare be jaee mirese ke yek kam moondeh ke be-dast-e nowche haaye khodesh be ghahreman tabdil beshe Khamnei ba daste pesaresh ACHMAZ shodeh har balaa-ee sare Rafsanjaani biaare az oon yek ghahreman misaazeh
    baaziye roozgar ro mibini

  6. الغب said

    fuck him. see him on the ropes soon!

  7. صالح said

    موافقم.شیشه حکومت این تندرو ها از دستشون افتاده مونده که کی به زمین بخوره و بشکنه.

  8. پیروزی در وحدت و اتحاد است.

    از ایالات متحده آمریکا واز اتحادیه اروپا بیاموزیم. اگر اتحاد بد است پس چرا این دشمنان دیروز امروز یک اتحادیه تشکیل داده اند. مگر این فرانسه و آلمان نبودند که با هم مرتب در جنگ و جدال بودند و بهم حمله های نظامی میکردند. مگر این بریتانیا و آلمان بنودند که کشورهای هم را مرتب بمباران کردند. مگر این اتریش و …نبودند که با هم نبرد میکردند. مگر این روسیه نبود که با آلمان سرشاخ شده بود. چطور شده حالا با هم همه متحد شدند و یک دولت و یک ابر قدرت بوجود آوردند؟

    مگر این ایالات متحده نبود که شمال و جنوب آن برروی هم شمشیر میکشیدند و همدیگر را قتل عام میکردند. مگر متحدین آلمان را به ویرانه ای تبدیل نکردند؟ مگر آلمان دمار از روزگار فرانسویان در نیاورد و میلیونها نفر اروپایی را کشتار نکرد؟ پنجاه میلیون اروپایی در جنگ دوم جهانی کشته شدند. حالا چرا آنان این کشتار ها و این قتل و عام ها را کنار گذارده اند و با هم اتحادیه تشکیل داده اند.

    آنان با آن همه سابقه دشمنی و کشت و کشتار ها حالا با هم دوست و متحد هستند. میلیونها فرانسوی و انگلیسی و اروپایی توسط سپاه هیتلر قتل و عام شدند و هزاران خانواده به مرگ عزیزانشان به سوگ نشستند و لی آنان اکنون همه این کینه ها و خشونت ها را کنار گذارده اند ونسل جدید آنان یک ادتحادیه پر قدرت تشکیل داده اند.

    در آمریکا هم که همه نژاد ها و ملیت ها یک ملت بزرگ ساخته اند و یک آمریکای متحد. پس ما که دارای یک زبان مشترک و یا یک فرهنگ مشترک و یک دین مشترک هستیم چرا یک ملت بزرگ نباشیم تا بتوانیم در برابر امواج سهمگین آنان مقاومت کنیم و یک مشت ملت های کوچک و جدا از هم باشیم.

    چرا ما نبایست مدل اتحادیه اروپا را برای خود در نظر بگیریم و با حفظ نام و نشان کنونی یک دولت قوی و متشکل هم داشته باشیم که از منافع ما بتواند نگهداری کند.

    ما در زمان انقلاب هم بر روی هم شمشیر میکشیدیم و یادم هست که توده ای چریک فدایی را قبول نداشت و کمونیست های روسی کمونیست های چینی را دشمن میپنداشتند. این همه تفرقه برای چیست بیایید متحد شویم. تمامی کشورهای ایران بزرگ و خراسان بزرگ و فلات ایران و توران بایست دوباره یک اتحادیه بشوند و فرزندان آنان متحد.

    مفاخر ادبی ما مشترک است. فردوسی مال همه ایرانیان سابق است و تمامی خراسانیان بزرگ و تمامی سایر آریایی ها و تورانی ها. ای اهل عالم پرچم اتحاد را برافرازید و با هم یگانه باشید و نه بیگانه در سراسر این فلات ایران و این کشور باستانی با دوستی و اتحاد بسر ببرید. میهن پاره پاره دوباره آبادان سازیم. دست در دست هم با فراموش کردن کینه های گذشته به اتحاد برسیم. مثل اروپا و امریکای شمالی. ما هم بایست ایالات متحده توران و ایران داشته باشیم و یا هر نام دیگری مثل اتحادیه کشورهای خاور میانه و یا کشورهای آریایی و یا شرق. اسم مهم نیست مهم این است که ما هم مثل دیگران متحد باشیم تا بازیچه دستان آنان نباشیم.

    اتحاد و دوستی و یک رنگی در این دوره تنها راه رهایی از زنجیر استعمار پنهان است که جلوی دانش و فرهنگ را میگیرد و مردم را به بلوا و شورش های کور دعوت میکند. خشم و جنون را دامن میزند. از یک فرد عامی یک قهرمان بزرگ میسازد و مردم را به دنبالش روانه میکند. متاسفانه غرور و خود خواهی و شاید سادگی و بی اعتنایی رهبر خاورمیانه و شاید هم زرق و برق مقام و ریخت پاشها چشم آنان را کمسو کرده است تا تشخیص بد و خوب به نفع مردم را ندهند و از خشم مردم برای منافع خصوصی سو استفاده کنند.

    رهبری امانت الهی است این وسیله کسب قدرت و ثروت نیست. آنرا بایست برای آسایش و پیشرفت مردم بکار برد نه برای کسب مال و منال و نام و مکان.

  9. الهه said

    خاك بر سرشون تا كي ميخوان زور بگن اون كه جفت پاهاش لب گوره
    اون يكي ها هم خدا براشون نيم سوز كنار گذاشته روز به روز نيم سوزه كلفت تر از روز قبل ميشه.
    بهشون بگيد كه از خدا بترسن نه از مردم

  10. کامران دیرباز said

    چه باید گفت ؟ قدرت اینقدر شیرینه که میتونه بخاطرش کلا» از همه چی گذشت؟

  11. جليل said

    در اين كشور تاريك دو باند فسادمشغول به فعاليتند رفسنجاني و خامنه اي تشكيلات باند فساد آقاي خامنه اي در لبنان وفلسطين با عنوان حزب الله لبنان كه هزينه آن از طرف رهبري تعيين ميشود مشغول به فعاليت است اين موضوع را كه خود حكومت اعلام كرده و نيازي به دليل و سند نداره و تشكيلات فسادآقاي رفسنجاني هم كه نيازي به توضيح نداره متاسفانه
    تا اين دو باند دركشور فعاليت ميكند ما هيچ وقت زندگي خوبي نخواهيم داشت و جواني خودرا عليرغم داشتن تحصيلات دانشگاهي در فقر وبيكاري خواهيم گذارند وسپس قدم به كسنين كهولت گذاشته وبا حسرت واندوه به گذشته خود خواهيم نگريست
    در ضمن من 7سال سابقه عضويت فعال در بسيج داشته ودوره هاي طرح معرفت بسيج را طي نمودم

  12. Elena said

    Naner Ahmadi nejad be jaie zaeedan ,ride…!Narg bar Khameneiee ke Javona ro mikoshe o shekanje mide vase dadan hokomat be Mojtaba pesare haroomzadash,Marg bar to

  13. shyshy said

    ميگم كه چطور شده شما رو فيلتر نكردن؟! همه ي سايتا و وبلاگاي سياسي اينروزا فيلتره!
    خوب باز جاي شكر داره،ايشالا كه كماكان فيلتر نشيد!:D

  14. مهدي said

    مطالب جالبي بود , نفرين بر ديكتاتور

  15. چگونه طبفه متوسط را به سوی نابودی میکشانند؟
    ب
    blog
    print share
    rss[3 reads]

    by Sahameddin Ghiassi
    20-Nov-2009

    چطور طبقه متوسط را رو به نابودی میکشانند؟ نمیدانم به این موضوع فکر کرده اید که به یک عده عنوان زرنگ و یا قالتاق میدهند و به عده ای دیگر عنوان ببو ساده ساده لوح و یا خنگ و ابله . مثلا فلانی از فرط سادگی به تله افتاد و سرش را کلاهی بزرگ گذاشتند. حتی آدمهای خیلی ناقلا و زرنگ هم ممکن است که به تله زرنگتر از خودشان بیفتند و هست و نیست آنها غارت شود. ولی با وجود این دلیل نمیشود که اشخاص شیاد و شارلاتان همیشه هم موفق باشند بعضی وقت ها سیستم حاکم بر جهان شاید ترجیح بدهد که از آدمهای خنگ و خل چل هم غولهای مثلا سیاسی و رهبران ظاهرا بسیار محبوب بسازد. برای اینکه مجموعه ارتباطات در زیر کنترل آنهاست و هر چه که بخواهند به خورد مردم میدهند. وسایل ارتباط جمعی میتواند از یک شخص ابله یک فیلسوف بسازد و به مردم کوچه بازار بقبولاند.

    مردمی که بدون تحقیق هر مزخرفی را قبول میکنند. مثلا در کشوری که اینقدر نویسنده استاد دانشگاه سیاستمداران مردمی دارد ناگهان یک آدم بیسواد و بی شعور و مسخره را علم میکنند و با زور و فشار او را الاهه دهر قلم داد مینمایند و به عنوان رهبر و پیشوا و بت به مردم زورچپان میکنندو بعد هم به او اسلحه و قدرت و ثروت میدهند تا دستش برای انجام هر جنایت وخیانت و آدمکشی و دزدی و فساد باز باشد. و هر وقت هم که حرف گوش نکرد او را با هزینه کم و زیاد سرنگون میکنند. نمونه اش را شما میدانید و لازم به تکرار نیست. در حالیکه سیل بیکاران در آمریکا زیاد میشود. کمپانی های آمریکایی به استخدام هندیان و چینی ها مشغول است. یک کارگر چینی حاضر است با روزی نزدیک به یک دلار و یا دو دلار کار کند در صوریتکه همتایی آمریکایی او ساعتی بین ده دلار تا صد دلار میخواهد. فرض کنید که وسایل و خرت و پرت هایی برای ساختن یک مثلا ویدیو حدود بیست دلار باشد. و خرج ساخت آن هم اگر در آمریکا ساخته شود شاید حدود صد دلار هزینه کارگر و متخصص داشته باشد. پس اگر یک ویدیو در آمریکا ساخته شود حدود صد و بیست دلار خرج دارد حالا اگر مخارج دیگری نظیر مالیات هزنیه انبار داری و حمل و نقل و در صد حق فروشنده را هم به آن اضافه کنیم شاید حدود سی دلار و یا چهل دلار دیگر هم بشود. پس این ویدیو برای شرکت تولید کننده آن با حساب کردن همه هزینه ها شاید چیزی حدود یکصد و شصت دلار تمام شود. سرمایه دار اگر حتی این ویدیو را صد هشتاد دلار بفروش برساند از هر ویدیو بیست دلار سود خالص کرده است.

    و باحتمال او ویدیو را تا دویست دلار راحت میتواند بفروشد که از هر ویدیو چهل دلار سود خرج در رفته برده است. حالا اگر او مثلا بیست هزار ویدیو در ماه تولید کند میبینید که ثروت سرسام آوری بدست آورده است. ولی او همین ویدیو را در چین تولید میکند در آمریکا هزینه کارگر و متخصص او چیزی حدود صد دلار بود. ولی در چین با حساب اینکه دستمزد ساعتی تنها پانزده سنت است تا دو دلار است. خرج کارگر او برای تولید یک ویدیو شاید به حدود یک دلار هم نرسد. خوب او اکنون بجای پرداخت یکصد دلار هزینه کارگر فقط یک دلار پرداخت کرده است. به فرض که سایر مخارج یکسان باشند و تنها یک هزینه باربری به تولید او اضافه شده است که شاید برای یک ویدیو حداکثر ده دلار باشد. بنابراین او بجای پرداخت صد دلار به کارگر و متخصص تنها یک دلار پرداخته است و تنهاده دلار اضافی برای باربری اضافی میپردازد. که جمع آن میشود. یازده دلار بجای صد دلار. وی براحتی هشتاد و نه دلار بیشتر سود میبرد از هر ویدیو ساخت کشور چین. و حالا اگر هما ن مقدار فروش و تولید را داشته باشد میبیند که هشتاد و نه در صد بیشتر سود برده است.

    حالا کارگر و متخصص آمریکایی بیکار میشوند این دیگر مشگل او نیست مشگل دولت و مردم مالیات دهنده میباشد که بایست بیشتر مالیات بدهند تا شکم کارگر و متخصص بیکار را سیر کنند و او هم زندگی راحت و مفرحی مانند زمانی که کار دارد را نخواهد داشت پس او و مردم مالیات دهنده هر دو فقیر تر شده وبدین ترتیب از لایه و حجم طبقه متوسط کاسته میشود و به خیل بیکاران وفقیران اضافه میگردد. بدین ترتیب پیکان و نوک آن برای درهم کوبیدن طبقه متوسط نشانه رفته است. بدین ترتیب اگر یک شرکت بخواهد مثلا تلفن چی و یا سکرتر و یا کارمند آمریکایی استخدام کند بایست ساعتی ده دلار بدهد باضافه سایر مخارج نظیر بیمه و غیره. که شاید بشود ساعتی دوازده دلار. که روز آن میشود میشود نود و شش دلار. و باحتمال این کارمند برای او شاید ساعتی بیست تا بیست پنج دلار سرمایه بسازد و اگر حساب کنید این کارمند روزی بطور متوسط برای سرمایه دار حدود صد دلار پول میسازد. ولی او یک دخترک زیبای هندی استخدام میکند و در هند برایش دفتری دست و پا مینماید و یک تلفن راه دور و بین المللی هم در اختیارش میگذارد. به او شاید ماهی صد دلار حقوق ومزایا بدهد یعنی حدود یک سی ام آنچه که بایست در ایالات و ولایات متحده آمریکا بپردازد. پس استفاده خالص او اکنون بیست و نه بار بیشتر است.

    دختر و جوان آمریکایی بیکار میماند. و یا بایست به اعتیاد روی آورد و یا تحمیل پدر و مادر واجتماع بشود. و بدین ترتیب کل مردم طبقه متوسط زیر فشار بیشتری قرار میگیرد و سرمایه دار ها ثروتهای نجومی پیدا میکنند آنان بهتری وکلا را استخدام میکنند و تا جایی که من شنیده ام از پرداخت مالیاتهای واقعی هم فرار میکنند. این مردم عادی و طبقه متوسط هستند که بایست مالیاتها را درست و دقیق بپردازند. مامور مالیاتی برای آنان دقیق کار میکند و هرچه قانون گفته در باره شان مو به مو اجرا میشود. بعد هم رهبران بخصوص رهبران دنیای سوم از بین وابسته های خودشان انتخاب میشود تابا ایجاد تفرقه جنگ و نفرت هم بازار فروش اسلحه های و بیمه هایشان رونق داشته باشد و هم جوانانشان بجای درس خواندن و ترقی علمی و معنوی به جان هم بیفتند و با نابودی هم از هر طرف که کم و کشته شوند به نفع آنان است. این است که هر روز شکاف بین فقیر و غنی بیشتر میشود. در حالیکه غنی وابسته میتواند با تریلی میلیارد ها دلار را در یکبار جا بجا کند فقیر از داشتن حتی یک دلار پس انداز محروم است. فاصله بین فقیر و غنی تا آنجاست که میشود اصلا فقیر را از صورت مساله حذف کرد.

    در برابر ثروت دزدان وسرمایه داران وابسته با ارقام نجومی چند دلار پس انداز طبقه متوسط و فقیر هیچ جایی ندارد. در دنیای سوم با زورچپان کردن مردان و رهبران وابسته نادان مردم را کنترل و بسوی فقر و فلاکت و جنگ و نفرت هدایت میکنند و چون مردم چاره ای ندارند به هم فشار و با هم در میافتند. تفرقه بیانداز و حکومت کن مردم با هم بد و دشمن میشوند و بجای مبارزه با سیستم جهنمی با هم گلاویز میشوند و همدیگر را تا آنجا که بتوانند غارت میکنند. دادگستری و مراجع بی تفاوت هم کاری به اینکار ها ندارند و عملا آتش بیار معرکه هستند. یک لشگر قاضی و پلیس برای مردم جز بیهودگی اثر دیگری ندارند آنان در عمل تنها برای حفظ رژیم آماده کارزار و کشت و کشتار هستند نه برای اجرای عدالت بین مردم و طرف های درگیر و با یک بمن چه و برو پدرت را خدا بیامرزه و یا یک متلک که میخواستی نکنی میخواستی اطمینان نکنی چرا اعتماد کردی چرا کمک کردی چرا نگفتی بمن چه مردم را روانه میکنند.

    در کشورهایی مثل ایران سرمایه کوچک سپرده به بانک ها را با تورم بی امان نابود میکنند. در ایران بانک ها مثل آمریکا وام نمیدهند و بایست مقداری پول پس انداز داشته باشی تا بتوانی یک وام کوچک بگیری و مثلا اگر بخواهی یک خانه مثلا هفتاد هزار تومانی( مثال مال زمان شاه) است بخری بایست پنجاه هزار تومان نقد در بانک داشته باشی تا بیست هزار تومان هم بتو وام بدهند. یکسال مثلا طول میکشد که تا تو پنجاه هزار تومان را پس انداز کنی آنهم با بخور نمیری. بعد از یکسال برای خرید مثلا همان خانه مراجعه میکنی. حالا همان خانه شده یکصد و پنجاه هزار تومان. مثلا اگر یکسال دیگر هم بتوانی صبر کنی و مثلا صدهزار تومان پس انداز کنی حالا خانه شده است دویست هزار تومان و بدین ترتیب تو هیچوقت با این برنامه نمی توانی صاحب خانه بشود. و حتی در زمان شاه که تورم به این حد نبود پول تو روز به روز قدرت خریدش را از دست میدهد و به عبارت دیگر تو روز به روز فقیر تر شده ای. تازه در زمان شاه تورم شاید شش در صد بود حالا که سی در صد است. در آمریکا درست عکس این عمل میکنند. خانه ای میخری مثلا سیصد هزار دلار. بیست در صد نقد میدهی یعنی شصت هزار دلار پول نقد میدهی که یک عمر پس انداز کرده ای.

    و بعد هم دویست و چهل هزار دلار به تو وام میدهند بهره ات هست چهار در صد. سال بعد میشود پنج در صد و سال سوم میشود شش و نیم در صد و سال چهارم میشود هشت در صد. خوب بهره ات شناور بود بانک به تو پیشنهاد میدهد که میتواند بهره ترا مثلا شش در صد ثابت کند. به بانک میروی از تو ده هزار دلار بعنوان مخارج میخواهند که به وام اضافه میشود بعد هم بهره ات را شش در صد ثابت میکند. یکسال بعد بهره ها سقوط میکنند و به سه در صد میرسند و قیمت خانه هم که مثلا سیصد هزار دلار بوده یکهو میشود صد و بیست هزار دلار. راستی مالیاتها را هم سال به سال زیاد کرده بودند. میبینی برای خانه ای که مثلا هزار دلار در ماه میدادی حالا بایست دو هزار پانصد دلار در ماه بدهی. مسلم است که نمیتوانی میآیند و خانه را به قیمت یکصد و بیست هزار دلار میفروشند و تمامی شصت هزار دلار پیس قسط که داده بودی مالیده میشود. و تو دوباره مستاجر میشوی. خانه را آنکس که خریده کمی تعمیر میکند.

    و سال بعد دوباره قیمت ها بالا میرود و او خانه را براحتی به دویست هزار دلار میفروشد. هر چه به بانک میگویی که تو خانه را با صد و بیست هزار دلار میتوانی نگه داری میگویند نه بایست به کسی دیگری خانه را بفروشیم نه به تو. میبینی که سیستم دنیا یکی است و در همه آنها میخواهند طبقه متوسط مزاحم را نابود کنند و تبدیل به طبقه فقیر دست به دهن نمایند تا کسی نتواند بر علیه آنان چیزی بگوید و یا بنویسد. در مدارس آمریکای فروش مواد مخدر رواج دارد و پلیسی که براحتی با لیزر میتواند ترا که مثلا خوب در پشت تابلوی ایست توقف نکرده ای مثل اجل معلق سرت میرسند و ترا جریمه میکنند ولی از بازداشت کردن کسانی که مواد مخدر میفروشند عاجز هستند. یا اگر دزد خانه ات را ببرد. از تعقیب دزد ناتوان هستند. و شرکتهای بیمه هم تنها پول جمع میکنند وقتی به آنان احتیاج داری براحتی بهانه میتراشند و از دادن کمک طفره میروند بایست به وکیل و دادگاه مراجعه کنی. بعد هم چون به دادگاه مراجعه کرده ای استخدام تو در جای دیگر مشگل دارد. میبینی که همه قانون ها برعلیه طبقه متوسط است تا بطور کامل نابود. شوند.

    در ایران هم که روشن است دست دولت برای دادن اعتبار و استفاده بخارجیان باز است. بطوریکه یک دبیر آلمانی ممکن است تا دویست برابر یک دبیر ایرانی حقوق ومزایا بگیرد. و اعتراض تو به خاتمه خدمت تو پایان میپذیرد. خوب برو قوی شو اگر طعم زندگی خواهی که در این سیستم ضعیف محکوم است. خوب اینها که دیگر افسانه و داستان که نیست. حقایقی هست که شاید همه ما آنرا با گوشت و پوست خود تجربه کرده ایم. تا بتوانند ما را بی تفاوت نسبت بهم و یا حتی ظالم نسبت بهم بکنند.

    ب
    blog
    print share
    rss[3 reads]

  16. fadayerahbar said

    سلام، مگر ساواکی ها، ببخشید منظورم سپاه و نیروی قدس بود، در عربستان هم مقاطعه کار هستند که می‌خواستند این عرب رو در آمریکا بکشند. فکر می‌کنم تو ایران همه شرکتهرا خریده باشند و چون جا تنگ شده رفتند تو عربستان هم شلوغ کنند تا قرارداد ببندند. چند سال پیش موقع افتتاح فرودگاه اینها باند را اشغال کردند و زوری قرارداد گرفتند. همه چیز پول هست. چون دزدها زیاد شدند منظورم احمدی‌نژاد و دار و دستش، سپاه باید در خارج سفیر عربستان را بکشه تا قرارداد بگیره. واقعا که کشورمون پیشرفت کرده. یا صاحب الزمان با نام تو اینها جنایت کردند و اسمش را اسلام گذاشتند. امام خمینی وقتی‌ فوت کردند یک قران نداشتند شرم بر شما.

RSS feed for comments on this post · TrackBack URI

بیان دیدگاه